در گذشته ای نه چندان دور، سمنانی ها در حالیکه کلاً با ظرفیت یک فرمانداری کل، تحت نظر مازندران اداره می شدند، برای آنکه از فرمانداری کل به استان تبدیل شوند، با مظلوم نمایی های متعدد، شهمیرزاد و فولاد محله و تمامی توابع آن را که استعداد امروزی اش، یک شهرستان است، از مازندران گرفته و به سمنان ملحق کردند تا به حد نصاب برسند و بدینوسیله، سمنان را به استان مبدل کردند تا کامیاب شوند!
اما این اتفاق، پایان ماجراهای مازندران خواهی سمنانی ها نبود، زیرا در ادامه خوی تعدّی گری به حقوق مازندران، در سال های اخیر برای تأمین آب شرب مرکز استان خود، با حرف های فریبنده و وعده های کاذب، مجری یک پروژه غیراخلاقی بوده اند که طی آن با عملیات های نرم و القاء در پیش بودن روزهای طلایی و پر از امکانات برای روستاهای محروم مورد نظر در نقاط دور دست شهرستان سوادکوه و نهایتاً تهیه طومار الحاق به سمنان از سوی اهالی خطیرکوه و روستاهای اطراف، با نفوذی که در سیستم مدیریتی کشور داشته اند، بلافاصله ضمن موافقت بادرخواست اهالی مذکور، موفق به مصادره بخش هایی از حوزه استحفاظی مازندران و مواهب خدادای آنها مثل چشمه های آب های خروشان در خطیرکوه و روستاهای چندگانه پیرامونی آن شدند و اگر چه با این رودها و سرچشمه ها و آب های سرقتی، مشکل آب شرب سمنان کویری را حل کرده اند، اما ظاهراً به وعده هایی که به مازندرانی های فریب خورده داده بودند، عمل نکرده و دست آنها را در پوست گردو گذاشته و آنها را در شرایطی به امان خدا رها کرده اند که متاسفانه نه رویی در وطن داشته اند و نه جایی در غریبی!
سمنانی ها کمی بعد و در حرکتی دیگر، مستند به نقل قول های فراوان شهروندان گلوگاهی، پیگیر نقشه مشابهی در گلوگاه مازندران نیز بوده اند و طی آن در زمانی که شهروندان شریف گلوگاهی بشدت درگیر و کلافه پیگیری های مربوط به تاسیس شهرستان و استقرار فرمانداری بوده و مقاومت مدیران وقت مازندران مانع از تحقق این خواسته به حق آنها شده بود، باب مذاکره با اعاظم گلوگاه را باز کرده و برای ساحلی کردن استان سمنان و دستیابی به دریا و برخورداری از مواهب آن، وعده های سبز به آنها داده که اگر گلوگاهی ها به سمنان بپیوندند، آنها گلوگاه را به زیباترین شهر ساحلی خاورمیانه مبدل کرده و آن را سرآمد همه شهرهای مازندران خواهند کرد که البته خوشبختانه گلوگاهی متعصب بر مازندرانی ماندن خود اصرار ورزیده و به سمنان ملحق نشدند و در همین مازندران حقوقشان را مطالبه کرده اند، اگر چه هنوز به بسیاری از خواسته های به حق خود نرسیده اند که باید برسند!
باز هم سمنانی ها در ماجراجویی دیگری با استناد به پوشش رسانه ملی و سایر رسانه ها، با استفاده انحصاری از سمنانی بودن رئیس جمهور سابق، طرح تاسفبار انتقال آب دریای مازندران به سمنان را جهت احیای کشاورزی و سایر پروژه های آبی سمنان به تصویب رسانده و آن را حتی تا برگزاری مراسم سمنانیزه افتتاحیه و مرحله تجهیز کارگاه، عملیاتی کردند تا به قیمت خشک شدن دریای مازندران و بهم ریختن نظم اکولوژیکی و تحمیل هزاران میلیارد تومان بیت المال، طرحی را اجرایی کنند که بجز رئیس جمهور سابق، هیج کارشناسی حاضر نشد آن را معقول و منطقی و علمی بخواند و اگر مقاومت مازندرانی ها و بیداری رسانه های استانی نبود، یقیناً این طرح هم کمر مازندران را می شکست!
سمنانی ها در اقدامی دیگر و مستند به اخبار مندرج در پایگاههای خبری مجازی در سال گذشته، با تغییر بظاهر خودجوش و مردمی محل نصب تابلوهای حوزه استحفاظی مازندران در مرزهای مشترک با سمنان در همان منطقه خطیرکوه به طول تقریبی شش کیلومتر، شکار چند روستای دیگر از مازندران را نیز مطمع نظر قرار داده بودند تا آنجاها را نیز به نام اهالی، اما به کام خود در آورند که ظاهراً به توفیقی دست نیافته اند!
سمنانی ها دست بردار نبوده و با استناد به اخبار مندرج در سایت های خبری و روزنامه های محلی و در آستانه انتخابات مجلس نهم، برخی از کاندیداهای نهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی به روستاهای بخش چهاردانگه ساری و هم مرز با سمنان که مبداء سرچشمه های بسیار خروشان رود تجن ساری در این مناطق واقع اند، رفته و طی سخنانی برای مردم در مساجد و تکایا، با وعده های رنگین و تحریک آمیز، نهایت اهتمام خویش را برای تکرار اجرای پروژه خطیرکوه بکار گرفته تا در دراز مدت به قیمت تعطیلی سد بزرگ شهیدرجایی در منطقه سلیمان تنگه ساری، مسیر این سرچشمه ها را به سمت سمنان کج کرده و طرح کویرزدایی و سمنان سبز را به بهای کویرافزایی و مازندران زرد را به اجرا در آورند که باز هم خوشبختانه اهالی متعصب این روستاها از این نامزدها استقبال نکرده و از طرفی این نامزدها با شکست انتخاباتی فعلاً از مدار پیگیری این طرحها تعدی گرانه خارج شده اند!
بالاخره باز هم خداوند یار بی کسان شد و به داد مازندران رسید و در حالی که مازندران همه این زرنگ بازی ها و مظالم را به خدا واگذار کرده بود، چوب خدا بلند شد تا بی صدا و بی دوا بر سر کسانی بخورد که با چتر آتش حمایت مدیران بالادست سمنانی در دولت های گذشته، مازندران را مورد تعدی قرار می دادند و آن تقویت حس مازندران گرایی مازندرانی های سابق در ساختار جغرافیاییِ تقسیمات کشوری در شهمیرزاد و خطیرکوه سمنان بود که با میدان داری فرهیختگان و اعضای شوراهای اسلامی شهر و روستاهای شهرستان شهمیرزاد و خطیرکوه، تحرکات فرااستانی را برای رها شدن از سمنان و الحاق به مازندران آغاز کرده اند!
بهرحال دو تجمع بزرگ در فاصله زمانی کمتر از ده روز در مقابل استانداری مازندران که یکبار در حضور وزیر محترم کشور انجام پذیرفت و نصب پلاکاردها و اعلام های پیاپی از طریق بلندگوهای دستی مبنی بر الحاق شهمیرزاد و خطیرکوه به مازندران و انعکاس وسیع رسانه ای، این فرصت را ایجاد کرد تا حالا و این بار مازندران آستین همت را بالازده و مقدمات موافقت با این درخواست ها را فراهم کرده و شهمیرزاد و خطیرکوه را با آغوش باز بپذیرد!
در پایان ضمن اصرار بر پذیرش قاطع متقاضیان الحاق به مازندران، تاکید می کنم که مازندران با پذیرش مناطق غنی و حاصلخیز شهمیرزاد و فولاد محله و تویه دروار و خطیرکوه، نه تنها به حریم سمنان تعدی نمی کند، بلکه بخش هایی از خاک های از دست رفته مازندران و مازندرانی های دور مانده از سرزمین مادری را دوباره به آغوش گرفته و ساماندهی مجدد آنها را در ساختار تقسیمات کشوری خود انجام می دهد.
صادقعلی رنجبر-عضو هیئت علمی دانشگاه